tisdag 6 december 2011

واپسین گفتار بابک برای زرتشتیان،



مردی که به مادر خود ( میهن ) خیانت کند [و با مسلمان ها همکاری کند] در نزد دیگران قربی نخواهد داشت و هیچکس به فرد خود فروخته اعتماد نخواهد کرد

و بدینسان نخست دست چپ بابک بریده شد و سپس دست راست او و بعد پاهایش و در نهایت دو خنجر در میان دنده هایش فرو رفت و آخرین سخنی که پاپک با فریادی بلند بر زبان آورد این بود.
***
برای دوستانی که می گویند بابک زرتشتی نبوده است: بابک خرم دین به معنی این نیست که بابک دینی به نامی خرّم داشته است؛ چنین چیزی وجود خارجی ندارد؛ دین خرم چیست؟ با کدام خدا؟ کدام کتاب مقدس؟ کدام سنت؟ خیر، چنین چیزی نیست؛ خرّم اصطلاحی است چون مجوس که دین ایرانیان را بدان نسبت می دادند و یا کیش سپید که برای نمونه در دبستان مذاهب بدان اشاره می شود؛ در ادب آن دوره تمامی این صفات یعنی زرتشتی؛ واژه ی خرّم در سرود همازور بیم نیز آورده شده است: به سر گذر چینود پل بزرگ، سبک و خرّم و شاد و آسان مان ویدوارنی، یا دادار اورمزد؛ جشن بهاری ایرانیان نیز جشن خرّم بوده است؛ نوروز، جشن تابستانی است که بعده ها به اول بهار منتقل شد؛ به هر روی، ایرانیان هرگز دین سازی نکردند، و بزرگ ترین پدیده ای که در ایرانشهر پدید آمد، حرکت زروانی بود که این نیز بخشی از دین زرتشت است و هیچ موبد زروان گرایی، که بیشینه ی نویسندگان دینکرد و یا بندهش را تشکیل می دهند، به مخیله اش نیز نمی رسید که خود را غیر زرتشتی و صاحب یک دین دیگر بداند، همانگونه که مزدک نیز، هرگز به عنوان یک دین غیر زرتشتی تلقی نمی شود؛ ایرانیان همه خود را مزدیسن و یا مزدا پرست می دانستند و دین شان را نیز، با عنواینی چون مزدیسن، بهدینی، و یا دین زرتشتی می نامیدند؛

Inga kommentarer:

Skicka en kommentar